ا.سرودی- چهره اش خیس بارش جنگل های رحمت آباد و عمارلوست، دوان کودکی اش را در کنار روستانشینان تپه های مارلیک سپری کرده وجوانی اش را در لوشان، آنطور که می گوید الفبای فرهنگ و دانش را در کنار مردم خونگرم شهر آفتاب آموخته است، هنوز صمیمّیت روستائی اش را دارد، از خانواده ای معمولی در متن همین مردم بزرگ شده، اشراف زاده نیست و از اینکه کارگر زاده است افتخار می کند. دکتر منوچهر هنوز هم پسر همان “مشت علی” کارگر ساده معدن ذغال سنگ سنگرود است که برای لقمه ای نان حلال صبح گاهان تا شب تیشه بر سنگ می کوبید. با شادی مردم شاد بوده و در غم آنها گریه کرده؛ با هنر و موسیقی بیگانه نیست؛ طبابت را انتخاب کرد زیرا زخم های مردمی جا مانده از هجوم سقف و دیوار آزارش می داد.
جناب دکتر، زمین های ما تشنه است و باغات ما بی بر، آفت مگس زیتون امان از کشاورز ما بریده؛ منجیل در کنار سد سفیدرود تشنه مانده، لوشان در آفتاب بی مهری مسئولان می سوزد و رودبار واژه ای غریب است در ردیف بودجه های استانی؛ دلم سخت گرفته، گوئی دیگر دعای مادران به سجاده نشسته هم افاقه نمی کند؛ با این همه به امامزاده طاهر و فیلده، به محمد حنفیه و شاه شهیدان سوگند خورده ایم که از حرکت باز نمانیم و همچون سفیدرود تا دریا جاری باشیم.
اکنون هنگامه حماسه و حضوری دیگر است، با او همراه می شویم؛ آمده است در امتداد امید… با همان عهد پیشین، رئیس اسبق بیمارستان های رودبار و منجیل و پزشک نمونه استان در مرکز درمانی پورسینای رشت در کارنامه خود نوکری مردم را افتخار می داند. می گوید در سرزمینش که نعمت های خدادادی فراوان است نباید صدای سکه صدقه رهگذران دل نیازمندی را بلرزاند، دستهایش اما شفا بخش است بر روی نبض دردمندان که برق امید را در نگاهشان زنده می کند؛ اینک همشهریان عزیز و ارجمند، یاوران تدبیر و امید آیا وقت آن نرسیده از خود بپرسیم وقتی کمی آن طرف تر مردم شهری با یک میلیون جمعیت به پاس خدمات صادقانه اش به او اعتماد می کنند و وی را بعنوان نماینده خود برای عضویت در شورای کلان شهر رشت برمی گزینند آیا همین مقدار کافی نیست تا ما هم بعنوان فرزند این آب وخاک به او اعتماد کنیم و در دهم اردیبهشت بر روی برگه های رای بنویسیم “رای ما دکتر جمالی”