وبلاگ :
سرزمين مِه وخورشيد (خورشيدگام سبز)
يادداشت :
عكسي كه شبكه 3 نمايش داد
نظرات :
0
خصوصي ،
4
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
يك رحمت آبادي
جناب آقاي رنجكش من هم مثل اون همشهري كه براتون يادداشت فرستاده مدت 25 سال است كه در تهرانم و تقريبا همه چيز دارم ولي از روستا دور افتاده ام باور كن الان كه اين يادداشت را براتون مي نويسم اشك در چشمانم حلقه زده و و چنان به وجد آمده ام كه نگو ، نمي دونم سن شما قد ميده كه در قديم در اين خرمن سرها با گاوهاي نر ( ورزا ) خرمن مي كرديم و غروب كه كندم ها و يا شالي ها رو كيسه مي زديم پدران خدا بيامرز مون يك جمله معرف مي گفتن (( خانه خدا آبادان يا خدا بركت بده )) اصلا نا شكر نبودن ولي امروز ما با زندگي ماشني هرچه بدست مياريم باز كمه كه حتي فرصت نمي كنيم به كودكي خود برگرديم و ياد بياريم كه چقدر خوش بوديم فقير بوديم و پا برهنه مدرسه مي رفتيم و در كار كشاورزي به خانواده كمك مي كرديم . راستي يادتون هست كه براي اينكه ورزا ها محصول را نخورند چگونه دهان اونها رو مي بستيم يا روزهاي ورزا گرداني بخير . دست شما درد نكنه با اين عكسهايي كه مارو به كودكي برگردوندي ضمنا من كرد هستم ( خدا باوك داكي ته اگر زنده هنه سلامت بكيه و اگر منه باوكي من دستي ونا لدونه كوته بيه بيامرزه دستي ته ميشيه )
پاسخ
سلام هم ولايتي عزيز . ممنون و متشكر از ديد زيباو احساس قشنگتون . اميدوارم وقتي پيداكنيد و به زادگاه خاطرات تان(كه احتمالاً خاصكول باشه ) سري بزنيد . كاستي ها رو به جوانيم ببخشيد . چرا كه خاطرات ما به شش سالي قبل از زلزله و بعد از آن برميگردد .
چاكري ته مه قي سان وره پالي مه