بهشت "خورگا م" ي، کُرد گاهي
بلاد "ديلم"ي خورشيدوماهي
هرآن چه کوه، کردستان تبار است
هرآن چه سبز،"سوسَف"، سايه دار است
تنور و عطر نان تازه، "سوسَف"
درخت سيب بي اندازه، "سوسَف"
مقيم "خورگام" "رودبار"م "
بهشت سومري" ها را دچارم
رگم " تورنگ لات " پيچ در پيچ
بدون "خورگام" اين زندگي هيچ !
بدون "خورگام" آب و هوا، نه !
بلوط و راش وبيد وتوسکا، نه !
!منم بر" بام گيلان" مخمل ابر
منم کُرمانج، مرد صخره و ببر
"لياوُل"مردي از پشت شقايق
"آماري" مَشربي همواره عاشق
پر از گل هاي سرخ و زردِ دشتم
"بربن" زاد و "ميانسو" سرگذشتم
کنون "تِکسِل" ترين "کوکو"، منم من
"برارود" ي ترين گردو ، منم من
تو گويي "سِر مُل" م، از بوي بِه، مست
فرو غلطيده در دامان مِه، مست
من و آواز کُرمانجي "رستم"
من و "چِنگش"، چه انبوه و چه درهم !
بهشت "خورگام" ي، کُرد گاهي
بلاد "ديلم" ي، خورشيد و ماهي
دل و آن گنبد آبي، چه حالي
امامِ زاده، بي تابي، چه حالي !
دوآب" چشمي و روحي مِه آلود
شکوفه هاي گيلاس "برارود"
خدايا ! اين منم يا "شار شار" است
تو گويي اوّل فصل بهار است ؟!
مرا در وب نوشتم جست و جو کن
مرا در اين بهشتم جست وجوکن.
منتظر حضور سبزو پرمهرت هستم