سرزمین مِه وخورشید (خورشیدگام سبز) | ||
جالب اینجاست که بیست سال پیش در چنین شبی و در قالب بازیهای جام جهانی 1990 همانند امشب و در همیچین ساعتی تیم فوتبال برزیل همانند الان داشت بازی میکرد و همه جارو تب و تاب جام جهانی فراگرفته بود به راستی چه تیمی قهرمان مسابقات میشود . اما در این میان ناگهان اواخر بازی میان برزیل و اسکاتلند همه چیز عوض شد بعد از آن برای کسی ادامه جام جهانی و شاید ادامه زندگی هیج لطفی نداشت دیگر کسی از نتیجه بازی شب گذشته و بازی های انجام شده و نشده جام 1990 سخن نمی گفت . جهان تیره و تاریک شده بود اتاقی که داخلش بودی خانه ای که در آن سر به بالین گذاشته بودی و محله و شهری که کوچه هایش را خاطرات پر کرده بود را دیگر نمیدیدی . اسفناک تر از همه آدم هایی بودند که تا همین چند ساعت پیش روز را با آنها به غروب رسانده بودی و در پایان روز با خرید هندوانه ای از آنها خداحافظی کردی به رسم همیشه . اما این بار همیشه نبود و دیگر بسیاری از آنهارا ندیدی دیگر بسیاری از آنهارا که برایت دوستان و همسایگان سالیان بودند را ندیدی دیگر همبازی دیروزت سراغ از تو نمی گیرد چرا که او هرچه فریاد داشت را شب گذشته به سر سرنوشتش زد و کسی را یاری ندید تا خاموش شد و تو ماندی و یک دنیا ناله . یک دنیا وحشت یک دنیا افسوس و یک دنیا صبر البته چاره جز این نیست و نخواهد بود شاید هرگز نمیخواهی آن لحظات سخت را به خاطر آوری لحظه ای که عزیزی را در زیر خروار ها سنگ و چوب گرفتار میدیدی و اما کاری از دستت بر نمی آمد آخر خودت هم پایت زیر آوار مانده بود و شاید اصلا تادوسال بعد از آن شب را نخواهی و یا نتوانی در ذهنت مرور کنی آن هنگام را که گروهای نجات و هلال احمر از استانهای مختلف برایت کنسرو و خرما می آوردند و تو مجبور بودی روزهای گرم تابستان و شبهای سرد زمستان 1369و 70را زیر چادر ها سپری کنی و آنگاه چیزی برای ساختن سرپناه برای بازماندگانت نداشتی و برایت بعد از یک سال اتاقکی موقت ساختن که بعدها دائم شد البته و شاید اگر اعتبارات زلزله که وارد استان گیلان می شد در شهرستان رودبار صرف میشد شاید این چنین باق نمی ماند . اکنون تو بعد از بیست سال نشسته ای و بازی برزیل و تیم آفریقایی ساحل آج را تماشا میکنی اما جام جهانی فوتبال برایت ترسی رادر دل بیدار میکند که هیچ گاه نمی توانی فراموشش کنی هرچند دیگر جوانان دیارت داستانت را قصه ای در کتابها دیده اند و برایشان جام جهانی معنایی دیگر دارد . *********** در ماضی نشسته و آواز می کنم بغض زمانه ز دل صاف می کنم با اشک غبار دیده را می شویم با حسرت دل گذشته را می جویم از چاله زمین صدای بلبل ناید از بنده سران صفا کجا می زاید آن لات که صدای غرش آبش می رفت بسوی گوش افلاک اکنون همه گوش باشی اما بینی که شده سکوت غمناک کو حال و هوای سنگ چاله آن سبزی و پاکی دوباره کو یورش مه ز سوی دربند تا زنده کند باغِبَر از بند کو کودککان شاد و هوشیار گشتند خموش زیر آوار بستند دو چشم خویش در خواب تا خواب شود خیال مهتاب باید که دو باره کرد آغاز یک بار دگر دوباره پرواز باید که دو باره زندگی کرد تا هست شقایق و ستاره *********** [ دوشنبه 89/3/31 ] [ 12:21 صبح ] [ فرهنگ خورگام - رنجکش ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |